شبِ سوم ناکجای عزیز.

هنوز زیاد به پروژه نرسیدم،

کافه ی رو به روی ایستگاه دانشگاه آزادو چهار بار رفتم (جزو صحنه های بی نظیری که هیچ وقت از یادم نمیره)،

آهنگای اِبی رو گوش میدم، شب مردِ تنها - محتاج - شب زده،

آهنگای فرهادِ عزیزو هنوز گوش ندادم، حس میکنم هنوز زمانش نرسیده و فعلاً زوده،

دیشب رضا اینا اومدن اینجا که همدیگه رو ببینیم،رضا، عمو فرید و علیرضا. دوستای دوست داشتنیم. دلم برای خیلیای دیگه‌شون که نیستن تنگه به اندازه ی هُرمز.

و البته امشب برگشتن سه تاشون و تا هفته ی بعد نمیبینمشون.

به شدت خوابم میاد ولی باید بشینم دور پروژه واقعا. به اندازه ی دو تّا خر خسته ام.

برم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نیستاگموس یا لرزش چشم فروشگاه انجمن نجوم آسمان کویر شهرستان سمنان شَهر یک نَفَره Steven انبار پیمان خودکشی Morteza Saleki